حرفهای ناتمام..........

آبان

1392/12/21 8:35
نویسنده : ناهید
271 بازدید
اشتراک گذاری

با گذشتن دو ماه از پاییز، این فصل دوست داشتنی، بچه ها مثل قبل نمیتونند بیرون برند و این باعث غر زدنهای گاه به گاهشون میشه....

البته باز هم جای شکر رادارد....من از دیدن پیشرفتهای پارسا خیلی خوشحال میشم...و هر کاری میکنم که جلوی پریسا اون را نبوسم و قربون صدقه اش نرم باز نمیشه.....اون الان خیلی از کلمه ها را میتونه بگه ....جالبه که پریروز یعنی روز ٢٦ آبان توی آشپزخانه بودم که شنیدم داره اسمش را میگه ...پاسا...پاسا.. خیلی برام جالب بود که بالاخره تونست اسم خودش را بگه....البته هنوز نمیتونه اسم پریسا را هم بگه و به گفتن آجی پپری اکتفا میکنه.....

پارسا عاشق خوردن کره و شیره....معمولا" تا گرسنه میشه میگه کره و به دنبال کره شیر هم میخواد و کلا" بعد از خوردن هر غذایی سیب میخاد که بهش میگه بیب...به نارنگی هم انار میگه........و ما کلی از حرف زدنش میخندیم....بعد از شیر گرفتن بیست و چند روزه ای اون تقریبا" داره میمی را فراموش میکنه اما شبها حتما" باید دست من زیر سرش باشه و کلا" زیر پتوی ما به خواب بره........

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)