حرفهای ناتمام..........

16 دی

1393/10/16 11:06
نویسنده : ناهید
293 بازدید
اشتراک گذاری

یکسالی گویا از نوشتن میگذره..توی این یکسال بیحوصلگیهای من باعث از دست رفتن و حتی فراموش شدن خیلی چیزها شده...منی که فکر میکردم احتیاجی به نوشتن نداره خاطرات تکراری بجه ها و همیشه همه چی یادمه ، حالا که مطالب نه چندان زیاد قبلی رو میخونم میبینم که خیلی چیزهای به ظاهر بی اهمیت از خاطرم رفتن...و کسی جز کوتاهی ها و تنبلی های من مقصر نیست...

الان حدود 8 ماهی میشه که سعی کردم به پارسا مساله دستشویی رفتن رو یاد بدم.فکر کنم اوایل خیلی بهتر یاد گرفت تا الان که نمیدونم بخاطر لجبازیه یا غرق در بازی بودن، شایدم تنبلی ، اون هر روز پسرفت میکنه..البته مامی شدنش خونه مادر بی تاثیر نیست. فعلا تا زمانی که مهد کودک نرفته و در واقع از مامی گرفته نشده نمیشه کاری کرد. درسته که توی این چند وقته ذله شدیم از شستن فرش ، ولی میدونم که دیر یا زود این مساله هم حل میشه.

قرار نبود امسال برای پریسا تولد بگیریم...این قرار رو خودم گذاشته بودم بخاطر حرف ناشنویهای پریسا ، اون هفته 5 شنبه دقیقا روز تولدش بود .ولی من و بابایی حتی به روی خودمون نیاوردیم تا جمعه که من بهش گفتم بهتره دست از شیطنت برداره چون عواقبی مثل نگرفتن تولدش رو داره....بله.....گفتن همانا و تحمل گریه ها و جیغ های پریسا تا شب همان. مثل همیشه پریسا قول داد خوب باشه ولی از طرف من این قولها رد شد....در عوضشم اون کار من تلافی شد...هر وسیله ای به نقش بلند گو مبدل شد و پریسا تا شب شعرهای نا مفهومی رو با صدایی شبیه فریاد  اجرا کرد.

از اینکه اینجوری واکنش نشون میداد هم خندم میگرفت هم اعصابم خش خشی بود ولی هفته بعدی به این نتیجه رسیدم که باید تولد گرفت....

دو روز دیگه قراره تولد پریسا باشه ...من همچنان به چه کنم چه کنمم .......هنوز هیچ کاری انجام ندادم.....

و نمیدونم چی میشه!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)